
زمان : صبح ۶ خرداد ۱۳۶۰ / ۲۲ رجب ۱۴۰۱
مکان: تهران، حسینیّه جماران
موضوع: اهمیت مجلس شورای اسلامی و بیان وظایف نمایندگان مجلس
مناسبت: سالگرد تأسیس مجلس شورای اسلامی
حضار: نمایندگان مجلس شورای اسلامی
ضرورت پایبندی همه به قانون
من همیشه میل دارم که همه طبقاتی که هستند، همه کسانی که در صحنهها حاضر هستند همه با هم بنشینند اصلاح کنند مسائل را. هی ننشینند آن از آنور بخواهد او را از بین ببرد، او از آنور بخواهد که او را از بین ببرد؛ و مسئله را به بن بست برسانند و مملکت را به بن بست. شما به بن بست رسیدید! اشتباه میکنید. مملکت اسلام که به بن بست نمیرسد. همین مردم، همین پیرزنها و پیرمردها و جوانها و بچهها، از این بن بستها بیرون میآورند این مملکت را. شماها به بن بست رسیدید، میگویید خوب، چه بکنیم؛ بگذارید اسلام نباشد تا ما باشیم! بگذارید ایران نباشد، شما ایستادهاید تا پای اینکه ایران نباشد! دست بردارید از فضولیها! برای خدا کار بکنید. برای خدا آرامش بگیرید. برای خدا دعوت به آرامش بکنید. برای خدا توی سر هم نزنید. این قدر هی میگویند آقایان – چند روز پیش از این آقای حجتی آمده بودند اینجا – که ما میخواهیم یک جمعیتی درست کنیم. جمعیت «وحدت» و کذا. گفتم آقا این نمیشود. شما میبینید که اگر درست کنید چند تا جمعیت هم، جمعیت فرض کنید که چه درست میشود با این حرفها درست نمیشود، نه با مصاحبه درست میشود؛ نه با چی. بله، خصوصی بنشینید با هم چه بکنید.
بترسید از اینکه یک وقت یک انفجاری حاصل بشود و همه ما را به باد فنا بدهد. از این بترسید شما! مغرور نشوید به اینکه من آن هستم که فلان کار، چیز بود، رستم یلی بود در کذا! مغرور نشوید.
این مردم اسلام را میخواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبهای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت میکند. همه ملت اسلام هم اسلام را میخواهند.
من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است سال اجرای قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، یک قدم آنور بگذارد من با او مخالفت میکنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت میکنم. آقای نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت میکنم. مجلس حدودش چه قدر است، روی حدود خودش عمل کند. شورای نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاییه حدودش چی است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی.
مردم رأی دادند به اینها، مردم شانزده میلیون تقریباً یا یک قدری بیشتر رأی دادند به قانون اساسی. مردمی که به قانون اساسی رأی دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ نه هرکس از هر جا صبح بلند میشود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسی را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو برخلاف رأی شما باشد. باید بپذیرید، برای اینکه میزان اکثریت است؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست، میزان است که همه ما باید بپذیریم. من هم ممکن است با بسیاری از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم.
لکن وقتی قانون شد [تصویب] خوب، ما هم میپذیریم. بعد از اینکه یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فی الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فی الارض بکنند. و اگر نه، رأی میدهد آرام. با رأی آرام هیچ کس مخالف نیست. شما میگویید که نخیر، اینکه گفتند اینها اشتباه کردند؛ ولی ما در مقام عمل قبول داریم. رأیمان این است که اینجوری نیست؛ اما در عمل ملتزم هستیم.
این هیچ مانعی ندارد. البته مسائل اگر مسائل اسلامی باشد، اگر در رأی هم مخالف باشید، باید تو سرتان زد! اما اگر یک مسائل سیاسی هست، مسائل [دیگر] هست، میگویید اینها اشتباه کردهاند، بسیار خوب، ممکن است یک میلیون جمعیت هم اشتباه بکنند؛ این اشکال ندارد؛ اما در عین حالی که اعتقادتان این است که اینها اشتباه کردهاند، در عین حال باید بپذیرید. چاره ندارید. شما هم که وکیل شدید فرض کنید از تهران یا از جای دیگر، خوب، عده کثیری میگویند که این لیاقت نداشته است! این نباید، خوب نبود بشود، اما حالا که اکثریت شد، پذیرفتهاند. این مردم بیچاره همه چیز را قبول دارند؛ این من و شما هستیم که هر جا بر خلاف مصلحت ما باشد اساس را میگوییم قبول نداریم. هر جا هرکس برخلاف من است این اصلاً مسلمان هم نیست و هر که بر وفق من است، اگر شمر هم باشد این ابوذر است! این یک مطلبی است که در باطن ذات هرکس هست. اصلاح کنید خودتان را. در باطن ذات همه هست که آن که با من خوب است خوب است؛ و آن که با من بد است بد. نه آنکه به حسب حکم خدا خوب است و به حسب واقع خوب است، نخیر، آنی که با من خوب است آن میزان است. آن قانون میزان است که برای من باشد؛ و آن مجلس میزان است که برای من باشد؛ و آن ارتش میزان است که برای من باشد! آن که برای من نباشد آن فاسد است! این یک چیزی است که در قلب همه است، اختصاص به یکی و دو تا ندارد. هر کسی هر چیزی را برای خودش میخواهد همه مردم هر چیزی را برای خودشان میخواهند، الّا آنهایی که بالاتر از این طبقات هستند. البته هرکس اینطور است. اما در مقام تدبیر امور یک مملکت و در مقام اداره یک مملکت، باید همه شماها و همه کسانی که دست اندر کار هستند و همه ملت بپذیرند آن چیزی را که، قانون اساسی پذیرفته است. بپذیرند آن چیزی را که مجلس به آن رأی میدهد و شورای نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع میداند.
باید بپذیرند اینها را. اگر میخواهید که از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را. نگویید هی قانون، و خودتان خلاف قانون بکنید! بپذیرید قانون را. همهتان روی مرز قانون عمل بکنید. اگر همه روی مرز قانون عمل بکنند، اختلاف دیگر پیش نمیآید. همه اختلافات این است که یک کسی اینجا فرشش را انداخته، یکی هم اینجا فرشش را؛ اگر این روی فرش خودش بنشیند و آن هم روی فرش خودش بنشیند دعوا ندارد. اما اگر این پایش را دراز کرد روی فرش او، او پایش را کنار میزند. و او هم میخواهد پایش را دراز کند اینجا؛ دعوا اینجا پیدا میشود.
هوای نفس، منشأ تمام دعواها
دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید! همهتان همه ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است، ما برای مصالح اسلام دعوا میکنیم. خیر! مسئله این حرفها نیست. من را نمیشود بازی داد! دعوای خود من و شما و همه کسانی که دعوا میکنند همه برای خودشان است. همه میگویند پیش بده برای ما! همه میخواهند تمام این قدرت چی چی. آخر من نمیفهمم چه قدرتی الآن در کار هست! خوب، محمدرضا اگر دنبال این مسائل میرفت مطلبی بود، برای اینکه یک قدرتی بود – قدرت شیطانی بود – کسی حق نداشت یک کلمه بگوید؛ اما امروز که بقال سرمحله میآید و میگوید که برادر نخست وزیر اینجا این کار درست نیست، برادر رئیس جمهور این کار درست نیست، این دیگر قدرتی نیست. یک برادری است، یک دسته برادرند، یک دستهشان شانسشان آورده است آنجا نشستهاند؛ یک دسته بیچاره هم برای اینها سینه میزنند! قدرت نیست که ما حالا برای یک قدرتی بیاییم. اینها تلبیسات ابلیس است که بر ما غلبه کرده است. و این تلبیسات ابلیسی را چنانچه مسامحه کنید، شما را به جهنم میفرستد! در همین دنیا هم به تباهی میکشد. در همین دنیا ایستاده است این تلبیس نفسانی و این شیطان نفس ایستاده است تا آنجایی که همه چیز دنیا را به باد فنا بدهد. هیتلر حاضر بود تمام بشر از بین برود، و خودش در آن قدرت همان آلمان باقی باشد. آن نژاد بالاتر و این چیزی که در مغز هیتلر بود در مغز همه شما هست! خودتان غفلت کردهاید. در مغز همه این مطلب هست که همه بروند و من [باشم]! تا نروید سراغ اینکه یک انصافی در کار باشد، یک توجهی به خدا در کار باشد. یک حسابی در کار باشد، که خودتان از خودتان حساب بکشید که من امروز میخواهم چه بکنم، میخواهم
همه مملکت ایران را به هم بزنم برای اینکه من باشم و هیچ کس نباشد نه، همه باشید، و همه هم حفظ کنید مملکت را. همه باشید، و همه روی قانون عمل بکنید قانون اساسی را باز کنید، و هرکس مرز و حد خودش را تعیین کند. به ملت هم بگویند که قانون اساسی ما برای دولت این را وظیفه کرده است؛ برای رئیس جمهور این را؛ برای مجلس این را؛ برای فرض کنید فلان کار برای ارتش این را. برای همه وظیفه معین کرده است. به مردم بگویند در قانون اساسی که شما رأی دادید برایش، وظیفه ما این است. در لفظ فقط نباشد، و در واقع خلاف. واقعاً سرفرود بیاورید به قانون؛ و واقعاً سر فرود بیاورید به اسلام. لفظ را همه میگویند. شاید شیطان را هم ازش بپرسند، میگوید من انقلابی هستم! امروز همه انقلابی هستند! امروز همه دلسوز برای ملت هستند! امروز دعوای اینکه ما همه جنگ هم رفتهایم – و شما دیدید که یک دسته نوشتهاند که ما از اول در جنگ چه بودیم – گفتهاند. خوب، من هم میتوانم بگویم من در صفِ اول جنگ دارم جنگ میکنم، ولی اینجا افتادم همینطور. باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردهاند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از ”ایام الله- “خدای نخواسته – باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را میخوانند! من از خدای تبارک و تعالی امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهی که مرضی اوست؛ و قلمهای ما را هدایت کند به یک نوشتههایی که مورد رضای اوست. و بر زبانهای ما جاری کند یک چیزهایی را که مورد رضای اوست.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صحیفه امام خمینی جلد ۱۴
صفحه ۲۷۶ الی۳۸۰
https://tourism.ju.edu.jo/Lists/AlumniInformation/DispForm.aspx?ID=75 how safe is vidalista
https://www.fundable.com/fildena-120 fildena 100mg without prescription